وقتی تو شب گم می شدم ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها کسی به فکر من نبود
وقتی تو شب گم می شدم همخونه خواب گل میدید
همسایه از خوشه خواب سبد سبد خنده می چید
یه تصمیمی گرفتم که از این به بعد تو هر پست یه شعری بنویسم که به حالم بخوره.
با اینکه مثل قبل احساس تنهایی و ترد شدن شدن ندارم ولی امشب یه حالیم. احساس میکنم شدیدا به یک دوست به یک عشق نیاز دارم ولی کسی رو پیدا نمی کنم. نمیدونم چرا؟ حتی به اینترنتیش هم راضی ام.
موندم حیرون که توی این دنیای مجازی و حتی دنیای واقعی یه نفر پیدا نمیشه که طرز فکرش، اخلاقش شبیه به من باشه و اون هم تنها باشه تا بتونیم با دوست باشیم و همدیگر رو دوست داشته باشیم؟ عاشق هم باشیم؟ اینکه میگم عشق منظورم عشق حتما به معنی اصلیش نیست منظورم علاقه زیاده. احتمالا هست ولی چرا پیداش نمی کنم نمیدونم. امیدوارم هر چه زود تر پیداش کنم.
فکر نمیکنم انقدر آدم بدی باشم که کسی نخواد با من باشه. هر چند که دیگه بچه هایی هم که چند ساله میشناسمشون انگار ازم خسته شدن و نمی خوان با من دوست باشن ولی این حق من نیست. البته خدا هنوز مثل همیشه باهام هست و هوام رو داره، اما خب من به یه آدم نیاز دارم که من مال اون باشم اون هم مال من.
از تنهایی خسته شدم.
خدایا کمکم کن.
سلام
میدونم که واسه غار تنهائیت واسه دو نفر بیشتر جا نیست یکی خودت و خدات
امید وارم که زندگی به کام باشه
اگه دوست داشتی به وبم سر بزن و خواستی همدیگرو لینک کن
تو یاهو برام ایمیل کن
موفق باشی
ممنون سیاوش خان که سر زدی
خدا با اینکه خیلی بزرگه ولی در قلب ما جا میشه غار من بجز من و خدام هنوز به اندازه یه نفر دیگه جا داره.
انقدر ها هم غارم کوچیک نیست.
زنده باشی هزار سال
میدونم تنهایی خیلی سخته اما قدرشو بدون یه روزی حسرت این تنهایی ها رو میخوری.........تو بد نیستی شاید کسی لیاقت با تو بودن رو نداره موفق باشی همیشه.یا حق
ممنون سمیرا جان
سلام آقا عارف.منم مثل تو تنهام و نمیتونم با کسی راحت باشم جز خدا.تا وقتی که وقتش برسه باید صبرکنی.به قول سمیرا باید قدر این لحظه هارو بدونی.امیدوارم از این تنهایی در بیای