مزاحمت

دیشب سومین شب احیا بود. ما هم رفته بودیم تهران تا احیا اونجا باشیم.

ساعت ۳ رسیدیم تهران مامانم رو بردم خونه دوستش، خودمم تا شب باید بیکار میچرخیدم. زنگ زدم به رفیقم. با هم قرار گذاشتیم. وقتی اومد زنگ زدیم به یکی دیگه از بچه ها و رفتیم دنبالش. تا نزدیکای افطار با هم بودیم و قرار شد بریم افطار بخوریم بعد از افطار بریم مسجدی جایی واسه افطار.


از قبل افطار تا ساعت ۱ شب، اتفاقاتی اوفتاد که اونا هم طولانیه هم خیلی مهم نیست. شما به بزرگیتون ببخشید. ادامه داستان...


با بچه ها توی پارک نشسته بودیم تا مراسم کامل شروع بشه بعد بریم. تو این مدت تا مراسم شروع شه حس مردم آزاریمون زد بالا. رفیقم گفت گوشیتو بده زنگ بزنیم به یکی از بچه های هنرستان، مردم آزاری. گفتم بی خیال شو نصف شبه، گفت نه. بقیه بچه ها هم گفتن بده زنگ بزنیم خلاصه از اون اصرار و از من انکار بلاخره گوشیو دادم. زنگ زد. انقر ما چهار تا مریضیم خواستیم وقتی برداشت صداشو ضبط کنیم. برداشت گوشیو، از خواب بیدار شده بود رفیقم شروع کرد ترکی حرف زدن باهاش. اون هم یه چند تا فحش داد (هر چی بگه حق داره) و قطع کرد. ما هم مرده بودیم از خنده. چند دقیقه یعد رفیقم دوباره بهش زنگ زد. دوباره چند تا فحش داد (البته بازم حق با اون بود) و قطع کرد. رفیق مریضه منم دوباره زنگ زد که دیگه گوشیش رو خاموش کرده بود.

به من گفتن این فردا زنگ زد زیر بار نرو و نگو کی زنگ زده.

اون شب ما تهران موندیم، فردا برگشتیم خونه. نزدیکای ظهر گوشیم زنگ خورد، شماره رو دیدم فهمیدم دیشبی است. یه بسم الله گفتم و جواب دادم. یه مرده بود اما همکلاسیمون نبود. طرف هم شاکی، گفت: شما دیشب زنگ زدین به من؟ گفتم: نه. گفتم دیشب گوشیم دست دوستام بوده، دست من نبوده. گفت: رفیقات ترکن؟ گفتم: نه. مرده هم هی عصبانی تر میشد. یه سری فحش هم به رفیقام داد تو دلم گفتم حقتونه. گفت شمارش رو بده برم حالش رو بگیرم. اگه پیداشون میکرد تیکه تیکه شون میکرد، انقدر عصبانی بود. خلاصه با هزار بد بختی و معذرت خواهی طرف رو راضی کردم که بی خیال شه.


نتیجه اخلاقی:

۱- اینکه من باشم دیگه گوشیم رو واسه مردم آزاری به هیچ کس ندم.

۲- هیچ وقت نصف شب مزاحم کسی نشین.



نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ب.ظ http://newwaypool.blogsky.com

سلام، دوست من میخوای باور بکن میخوای باور نکن یکی از دوستام چند ماه پیش در سیستم کسب درآمد خارجی ink2communion عضو شد هرچی به من گفت بیا عضو شو من نشدم چند روز پیش دیدم یه زانتیا زیر پاشه منم جا خوردم بعد رفتم پرسیدم گفت بانک جایزه برنده شده ولی من باور نکردم حالا شنیدم (از یکی از زیرمجموعه هاش که رفیق فابریک منه) که آره سایته کارخودشو کرده. میدونم که فکر میکنی دارم واسه خودم تبلیغ میکنم ولی مطمئن باش که هیچ کلکی در کار نیست. در ضمن واسه عضویت پولی ازت نمیگیرن که به فرض من دروغ گفته باشم ضرر کنی. موفق باشی

نیلوفر دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ق.ظ http://my-home.blogsky.com/

نه یه نتیجه دیگه باید بگیری...
همیشه وقتی مزاحم میشی از یه ایرانسلی چیزی باشه...نه از گوشی خودت!:پی

میوزیک دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ق.ظ http://www.music68080.blogfa.com

آپ هستم
ممنون میشم سر بزنی

ممنون موزیک جان سر زدی
حتما میام

حسام دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:19 ب.ظ http://newarcadia.blogfa.com/

شما هم تو غار زندگی می کنی ؟

چه جالب

شما هم آره؟

نیلوفر سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:31 ب.ظ http://my-home.blogsky.com/

چه قالب خوشگلی:)
مبارکه داداش:)

ممنون خواهر

مست تنها سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://rahekhaki.blogfa.com

من نمی دونم چرا اون طرف گفته رفیقات ترکه آخه مگه ترک شب مزاحم میشه فقط واقعاٌ که

. . . !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد